دلتنگی....
غمناک ترین غروب جمعه امسال، امروز بود.....
خیلی بد بود.جدا شدن از پاره تنم؛خواهر و خواهرزاده گلم بعد از چندروز متوالی!!
اونا موندن خونه پدر بزرگ مادر بزرگ سوگند، از پیششون رفتم اما تمام فکر و هواسم پیش سوگند بود و دلم پیش آبجیم.....
جفتشونو ب خدا سپردم.خیلی دوسشون دارم.قد یه دنیااااا )-:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی